صفحه اصلی > اخبار و شهرنامه : مارین‌وان‌هوک: قصه‌های ناشنیده برای همه جذاب است

مارین‌وان‌هوک: قصه‌های ناشنیده برای همه جذاب است

نشست تخصصی «قصه‌های ناگفته شهر» با سخنرانی مارین وان هوک، دوشنبه ۱۹ آبان1404، از ساعت 15 تا 16 در سالن 12 پردیس ملت برگزار شد.

به گزارش ستاد اطلاع‌رسانی و ارتباطات نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم شهر، نشست «قصه‌های ناگفته شهر» با حضور مارین ون‌هوک، بازیگر، کارگردان و نویسنده هلندی برگزار شد. این نشست دومین نشست تخصصی از برنامه‌های اولین روز نهمین جشنواره فیلم شهر بود.

مارین وان هوک خود را به این شکل معرفی کرد: من هلندی هستم، اما به دلیل این‌که بیش از ده سال است که در ایران زندگی و کار می‌کنم، ایرانی هم حساب می‌شوم. من به عنوان بازیگر، کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده فعالیت می‌کنم.
در ادامه نشست ون‌هوک به سوال «چرا باید قصه‌های ناگفته را بشنویم؟ » به این شکل پاسخ داد: در دو سال اخیر من تجربه بسیار جذابی در شهر دیگرم، لاهه، داشتم. لاهه شهری است که دادگاه معروفی دارد و حتی شهرداری هم از این شعار برای توصیف شهر استفاده می‌کند: «لاهه، شهر صلح و عدالت».
من بعد از مدت طولانی‌ای که در تهران زندگی کردم به هلند برگشتم و خود این مسئله برای من یک تجربه عجیب بود. شناخت و درکی که من از شهری که آن به دنیا آمده و بزرگ شده بودم، بعد از ب گشت برای خودم جالب و عجیب بود.

وی افزود: من به عنوان یک تولیدکننده تئاتر با کمپانی‌ای به نام«Rose stories» در پروژه‌ای شروع به همکاری کردم و امروز می‌خواهم داستان این پروژه را برای شما تعریف کنم. موضوع این پروژه قصه‌های نشنیده شهر بود. همانطور که در زندگی من دو شهر [تهران و لاهه] وجود دارند و برای من دو رسانه‌ هم مطرح هستند: تئاتر و سینما.
بخش اول امروز درمورد یک پروژه تئاتر است و سپس به ارتباط آن با سینما هم می‌پردازیم. کتابچه‌ای از پروژه مذکور چاپ شده‌است. معنی نام پروژه‌ای که من روی آن کار کردم «خانه قصه» است.

ون‌هوک سپس از حاضرین در جلسه پرسید: چرا لازم است قصه‌های ناشنیده، شنیده شوند؟
یکی از حضار به این شکل جواب داد: شنیدن قصه برای همه جذاب است. برای من اگر بتوانم شهرم را از طریق قصه‌ها بشناسم جذاب‌تر هم هست. شنیدن قصه‌های ناشنیده آنقدر برای همه جذاب است که حرف دیگری برای گفتن نمی‌ماند.

یکی دیگر از حضار پاسخ داد: به نظر من اهمیت این امر در این است که ما قصه کامل‌تری از شهر داشته باشیم. معمولا تصویرها و بازنمایی‌ها محصول جریان اصلی هستند، به این معنا که معمولا روی نقاطی تمرکز می‌کند که برای همه ما آشنا است و فقط روی همان‌ها تاکید می‌کند.

وان هوک ادامه داد: وقتی که به لاهه برگشتم، متوجه شدم لاهه شهری است که در آن بخش‌های شهر کاملا از هم جدا هستند. گروه‌های مردم کاملا بدون ارتباط باهم دارند زندگیشان را می‌کنند و حتی از لحاظ جغرافیایی زیست شهری در محیط‌هایی کاملا جداگانه زندگی می‌کنند. مردم از لحاظ سطح تسهیلات، درآمد و تاریخ مهاجرت در خانواده به گروه‌هایی تقسیم می‌شوند و این گروه‌ها خیلی کم باهم ارتباط برقرار می‌کنند.

این بازیگر گفت: در شهر ما اختلاف فرهنگی بسیار زیاد شده به نحوی که ما می‌توانیم اثر آن را در سیاست‌ها و اجتماع ببینیم. گرو‌ه‌هایی که یکدیگر را درک نمی‌کنند و از هم دورتر و دورتر می‌شوند. از طرف دیگر اقلیت‌ها از جامعه دور افتاده‌اند. آن‌ها نه در جریان اصلی رسانه دیده می‌شوند، نه در سیاست و نه در ارتباط روزمره.
ما پروژه«خانه قصه» را شروع کردیم تا پلی بسازیم از قصه اقلیت‌ها به جریان اصلی رسانه، تا در نهایت اقلیت‌ها با روایت کلی جامعه اضافه شوند.

وی ادامه داد: بزرگترین مشکلی که ما در ۶ ماه اول پروژه با آن درگیر بودیم این بود که چطور این افراد را پیدا کنیم و برای آن‌ها فضایی اطمینان بخش فراهم کنیم تا قصه‌هایشان را با ما در میان بگذارند. بعد از تلاش‌های ناموفق در اینستاگرام به این نتیجه رسیدیم که کلی سازمان‌های بزرگ و کوچک وجود دارند که ارتباطات انسانی وسیعی داردند و ما می‌توانیم از ارتباطات آن‌ها استفاده کنیم. در یک سال ما برای ۶ گروه، کارگاه قصه‌گویی برگزار کردیم.

ون هوک توضیح داد: تجربه ما نشان داد که در این زمینه ارتباطات انسانی از همه چیز مهم‌تر و ارتباط برقرار کردن زمان‌بر است. برای برقرار کردن ارتباط من مجبورم خودم را وسط بگذارم تا درک شدن و درک کردن شروع شود.

وی افزود: در حال حاضر یکی از مهم‌ترین موضوعات سیاسی در هلند پناهنده‌ها هستند و حتی دولت ما به خاطر این موضوع شکست خورد. برای شخص من خیلی عجیب است زیرا این موضوع اتفاقا موضوع خیلی کوچکی در اقتصاد و اجتماع ما است و مشکلات ما در این زمینه بسیار از کشورهایی مثل ایران و ترکیه که در همسایگی کشورهایی مثل افغانستان و سوریه قرار دارند کمتر است.
وی افزود: در هلند متاسفانه پناهنده‌ها موضوع بسیار بزرگی هستند و همین یکی از علت‌هایی بود که ما تمرکزمان را روی پناهنده‌ها در هلند گذاشتیم. خانمی به نام اِمیلو اَبِت پروژه‌ای راه انداخته است که در آن ساختمانی به پناهجویان جوانی که به هلند آمده‌اند، اختصاص یافته تا هم خانه‌ای باشد برای افراد پناهجو هم خانه‌ای برای دانشجویان هلندی باشد. این ساختمان تبدیل به جامعه‌ای کوچک شد که بستری مناسب برای شنیدن قصه‌هایی شد که ما به دنبال آن بودیم.

این کارگردان و بازیگر توضیح داد: ما در این خانه ۶ هفته کارگاه قصه‌گویی برگزار کردیم. قصه‌گویی شباهت زیادی به تئاتر دارد و در همه فرهنگ‌ها قصه‌گویی نقش بزرگی ایفا می‌کند. این کارگاه بسیار جالب بود زیرا می‌دیدم که اعتماد به نفس شرکت‌کنندگان رشد می‌کرد و در این کارگاه‌ها قصه‌ای را تعریف می‌شود که بخشی از هویت قصه‌گو را معرفی می‌کند. در قدم اول ما هیچ فشاری برای اینکه قصه شرکت‌کنندگان به جریان اصلی رسانه راه پیدا کند، ایجاد نکردیم و
در نهایت پادکستی طولانی از تجربه این افراد منتشر کردیم.

در ادامه وان‌هوک داستان چندتا از پناهنده‌هایی که بخشی از پروژه بودند را برای حضار جلسه تعریف کرد و در ادامه گفت: بعد از کار کردن با ۶ گروه مختلف، با کسانی که دوست داشتند قصه‌هایشان به قدم بعدی ببرند، اجرای تئاتر ساختیم. هنگام ساختن تئاتر با یک مسئله پیچیده رو‌به رو شدیم، اینکه وقتی اجرا کننده تئاتر تجربه‌ای خاص داشته باشد که تماشاگران تقریبا هیچ درکی از آن ندارند، در فضا تنش به‌وجود می‌آید، اگر این افراد اقلیت باشند این مسئله پیچیده‌تر هم می‌شود و احساسات تماشاگر به دلسوزی می‌انجامد.

وان هوک عنوان کرد: کلی خرده روایت وجود دارد که ما با این پروژه می‌خواستیم که خرده روایت‌ها را بشکنیم و آن‌ها را به یک روایت جمعی تبدیل کنیم. به این دلیل از کانسپت «قصاب قصه» استفاده کردیم. این پروژه به جاهای خوبی رسید و قصه من در لاهه اینجا تمام می‌شود.

وی سپس درباره تجربه خود در تهران گفت: پس از برگشتن به تهران من متوجه شدم که تهران چه‌قدر قصه‌های زیادی برای گفتن دارد و شاید سینما رسانه بهتری برای  بیان‌ آن‌ها باشد تا این قصه‌ها هر چه بیشتر شنیده شوند.
من برای فیلمم به ۴ پسربچه ۹ سال افغانستانی احتیاج داشتم و همین باعث شد با خانمی آشنا شوم که مدیر مدارس فرهنگ هستند. این مدارس کودکان افغانستانی‌ای که نتوانسته‌اند در هیچ مدرسه‌ای ثبت نام کنند را می‌پذیرد. ما در آن مدارس برای ۲۰۰ بچه کارگاه‌های بازیگری برگزار کردیم.

بازیگر و کارگردان توضیح داد: در آنجا باز هم بحث قصه‌های ناگفته پیش آمد و ما از بچه‌ها خواستیم که درباره زندگی روزمره خود برای ما بنویسند. آن قصه‌ها فوق‌العاده بودند و به من نشان دادند که خواندن زندگی روزمره یک انسان چه‌ قدر می‌تواند پیش‌ فرض‌های ما از افراد را تغییر دهند.

وی تاکید کرد: همه ما جنگ را به‌نوعی تجربه کرده‌ایم و هرکدام قصه‌های خودمان را از آن داریم، اما بی‌تردید، قصه‌هایی هستند که کمتر شنیده شده‌اند. شنیدن این روایت‌ها و مواجهه با حال و احوال این روزهایشان برای من تأثیرگذار بود، چرا که بر نگاه انسان اثر می‌گذارد و در تصمیم‌های روزمره دری را به‌سوی درک عمیق‌تر باز می‌کند.

وان هوک در پایان گفت: برای ساخت قصه‌ها هزینه مهم است، اینکه بدانیم مخاطبانی وجود دارند که تجربه‌ای از این قصه‌ها نداشته‌اند و شاید در ابتدا احساس کنند به آن‌ها ربطی ندارد. اما اگر بتوانیم این روایت‌ها را به‌گونه‌ای جذاب و اصولی بسازیم، می‌توانیم پلی میان تجربه و بی‌تجربگی ایجاد کنیم. موضوع قصه‌های نشنیده، نیازمند ساختاری جذب‌کننده و حرفه‌ای است تا بتواند مخاطب را درگیر کند و به تأمل و هم‌دلی برساند.

دیدگاهتان را بنویسید